94/5/4
4:35 ع
فرش می بافم ولی این روزها آهسته تر
دست هایم خسته اند و چشم هایم خسته تر
با توام ای دختر زیبای قالیباف شهر
ای گره های تو از دستت به جانم بسته تر
زخم های روی انگشت تو از گل تازه تر
سرخ تر ، خوش رنگ تر، شایسته تر ، بایسته تر
گونه ات از سیب های شاخساران بلند
بکرتر، معصوم تر، محجوب تر ، برجسته تر
پایمال پادشاهان است نور چشم تو
پادشاهانی یکی از دیگری وارسته تر!
"دست خشک" و "دامن تر" اغنیا دارند و تو
پای داری! شکر! با "دامان خشک" و "دستٍ تر"
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.